- هتل دار
- مهمانکده دار
معنی هتل دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهمانکده داری
تباه آسیبدیده
ساربان شتر بان
سالمند، سال دیده، پیر
آنکه پول بسیار دارد، ثروتمند
کارگر ساختمان یا کشاورز که با بیل کار می کند
متمول، ثروتمند، صاحب مال، صاحب چهارپا و ستور
آهنگر، آنکه پیشه اش ساختن آلات و ادوات آهنی است، پیشه وری که آهن را در کوره سرخ می کند و از آن آلات و ادوات آهنی می سازد، نهامی، نهامین
با اصل و نسب، اصیل، نجیب، نژاده، پاک فطرت، پاک سرشت، اصل پاک، آزاده نژاد، با اصل، استخوٰان دار
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
تحصیلدار و خراجدار و کسی که مالیات را جمع میکند و مامور دیوانی
گنج دار، خزانه دار
آنچه از نمد پوشیده شده. یا سپر کیل دار. سپری که از موی بز پوشیده باشند: بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار. توضیح کسره اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده (ایضا ح)
لالدار دارنده لعل دارای لعل
مالدار: وسخواستک خواستا کمند توانگر، چار پا دار دارای مال ثروتمند غنی: مالداری را شنیدم که ببخل اندر چنان معروف بود که حاتم طائی در کرم، صاحب چارپایان (اسب و استر و غیره)
لحاف و جز آن که دارای متیل باشد
نگاهدارنده محل، نگهبان و حارص محله شهر
ریژ دار خواهان شیدا
هنرمند
دارای هوی و هوس آرزومندی
ثروتمند، غنی، توانگر
والی، حاکم، تحصیل دار مالیات
دارای خال
ضخیم، کلفت
Freckled, Polkadotted
Targeted
direcionado
веснушчатый , в горошек
dirigido
sommersprossig, gepunktet
ukierunkowany
веснянкуватий , в горошок
нацеленный
piegowaty, w groszki
націлений